"متن آهنگ"

مثه شیشه نامرئی ام پیش تو
نمیبینی چشمام بارونیه
درا بازن اما یه زن روز و شب
تو بی منطقی هاش زندونیه

باید گم بشم توی لاک خودم
تو دنیای بی مرز این خستگی
به جایی رسیدم که بی اختیار
به دیوونگی هام میگم زندگی

من آرایشم جنس دلتنگیه
نمیشه غمو از لباسام شست
باید گردگیری شه رویای من
چقد تلخه این انتخاب درست

من هر چی که میخوام جاش خالیه
همش خیره موندم به این پنجره
خودم رو فراموش کردم ولی
محاله که قولاتو یادم بره

من از موندنو رفتنت شاکی ام
چرا باید این حسو انکار کرد
نخواستی نمیشه همش دیر بود
چقد میشه رو عشق اصرار کرد

به حرفای تکراری من بخند
بگو خوب موندن برات سخت بود
کسی که نگاش یخ زده رو به روت
یه روزی چقد با تو خوشبخت بود